آیت الله خوشوقت

آيت الله خوشوقت از ذخاير معنوي انقلاب و استوانه ديانت و تقوا در جامعه بود

استاد حوزه و دانشگاه گفت: حضرت آيت الله خوشوقت از ذخاير معنوي انقلاب و از استوانه‌هاي ديانت و تقوا در جامعه بودند.

حجت الاسلام و المسلمين پناهيان در گفت‌وگو با رجانيوز، با بيان اينكه حضرت آيت الله خوشوقت عمري علمدار تقوا در جامعه بودند و تقوا مهمترين سفارش اولياء خداست، افزود: براي يك جامعه ديني وجود كسي كه از تقوا دم مي زند  ضروري‎تر از هر عنصر ديگري است كه مي‌تواند به حيات و پويايي جامعه كمك كند.
 
وي اضافه كرد: شخصيتي مثل حضرت آيت خوشوقت در اوج معرفت و معنويت به عنوان يك عالم ديني در ميان مردم بودند و با آنها زندگي مي‌كردند و عمري مردم ايشان را از نزديك ديده‌ و تجربه كرده‌ بودند.
 
پناهيان با بيان اينكه بايد تلاش كرد كه اين الگوها و اسوه‌هاي معنوي به جامعه شناخته شده و باعث آرامش خاطر مردم شوند، اظهار داشت: وقتي كه ما بخواهيم به رشد معنويت كمك كنيم وابسته به اين است كه الگوهاي معنوي در جامعه كه به عنوان استوانه‌هاي معنوي در جامعه عمل مي‌كنند، تكريم شوند، بدون تكريم علمداران تقوا نمي‌شود اين مباحث را در جامعه ترويج داد.
 
وي در توضيح سخنان رهبرانقلاب كه توصيه كرده بودند در طوفان‌ها به حضرت آيت الله خوشوقت مراجعه كنند، گفت: ما هرچه جلوتر مي رويم با امتحانات پيچيده‌تر و سخت‌تري مواجه خواهيم شد و اين طبيعت يك حركت تكاملي براي جامعه ماست و طبيعتا موضوع اين امتحانات هرچه جلوتر مي‌رويم درون ديني‌تر خواهد بود.
 
پناهيان ادامه داد: ممكن است در آينده ما اختلافاتي را در جامعه شاهد باشيم كه برخي از اختلافات ممكن است به فتنه‌ها و بحران‌هاي اجتماعي توسط دشمن تبديل شود كه موضوع اين اختلافات معارف و مسائل ديني خواهند بود.
 
وي افزود: ما در گذشته با ضديت با دين و طرفداري از دين مواجه بوديم، با التقاط و از اين طرف خلوص ديني هر چه جلوتر مي‌رويم به اين مي‌رسيم كه اختلافات در درون معارف ديني و حوزه ايماني ايجاد مي‌شود و بايد ما بتوانيم اين اختلافات را عادلانه مديريت كنيم و برادرانه از آن عبور كنيم.
 
 
پناهيان تصريح كرد: در چنين فضايي كه ممكن است اختلافات ناشي از برداشت‌هاي مختلف از دين باشد اينجا علماي راستين هستند كه مي‌توانند مردم را راهنمايي كنند و هر كسي كه مختصري با دين آشنا باشد نمي تواند مردم را نجات دهد.
 
وي در ادامه با اشاره به تخريب‌هاي اخير صورت گرفته، ادامه داد: كساني كه از سر ناداني يا هر غرض ورزي ديگري به تخريب حضرت آيت الله خوشوقت دست زدند، بايد بسيار نگران عاقبت خود در دنيا و عقوبت‌هاي الهي در آخرت باشند.
پناهيان با بيان اينكه حيات و بقاي طيف‌هاي مختلف سياسي به بقاي معنويت و ايمان مردم وابسته است، تصريح كرد: هيچ طيف سياسي نمي تواند حيات خود را در تضعيف معنويت در اين جامعه ببيند، چون تضعيف معنويت موجب مي‌شود كه ديگر سنگ روي سنگ بند نشود و هيچ كسي از اين ماجرا سودي نخواهد برد.

جلوه ای از روح خدا

 

گذشتن از برزخ با دست‌خط امام!

در زمان حضرت امام خميني(ره) هزاران نامه از ايران و سراسر جهان به دفتر معظم‌له مي‌رسيد که ايشان در حد مقدور به بسياري از آنها پاسخ داده‌اند. يکي از اين نامه‌ها، نامه خواهري به نام مهين محمدي از اهالي کوهدشت لرستان است که با پول و دست خود ژاکتي براي حضرت امام بافته و همراه نامه‌اي خطاب به امام، در مورخه 19/11/1361 به ايشان تقديم کرده بود.

پاسخ امام خميني(ره) به نامه سراسر مهر و ارادت آن بانو، چنين بود:

«بسمه تعالي. دخترم؛ نامه محبت آميز شما با هدية ارزشمندي که با دست خود بافته‌ايد، واصل شد. از ارزش‌هاي معنوي اين نحو هديه‌ها بايد ياد کرد که آن ارزش‌ها نزد خداوند متعال ثبت مي‌شود. خداوند تعالي امثال شما فرزندان متعهد را براي اسلام حفظ و افزون نمايد، و ماها و شماها را با رحمت خويش قرين فرمايد. والسلام عليک و رحمة‌الله 10 جمادي الاولي 1403- روح الله الموسوي الخميني»

و اما 20 سال بعد، خانم مهين محمدي در يک سانحه دلخراش رانندگي به همراه دو فرزندش در دم جان مي‌دهند و همسرش از اين حادثه جان سالم به در مي‌برد. خانم بتول محمدي، خواهرمرحومه محمدي نقل مي‌کند: خانواده ما از اين مصيبت سنگين بسيارمتاثر بود و شب اول قبر تا صبح، کنار قبر آن عزيزان از دست رفته به گريه و زاري و خواندن قرآن و دعا مشغول بوديم. تا اين‌که نزديکي‌هاي صبح براي لحظاتي به خواب فرو رفتم؛ خواهرم را ديدم که با لحني نگران و عصباني چيزي را از همسرشان درخواست مي‌کردند، و مرتب تکرار مي‌کرد که من از همسرشان بگيرم و برايش بفرستم!

بيدار شدم و چيزي نگفتم و دوباره به خواب فرو رفتم و باز هم ايشان را ديدم که هم چنان با سماجت و نگراني به من اصرار مي‌کرد و مي‌گفت از علي(همسرش) بگير و برايم بياور! وقتي بيدار شدم، موضوع را با مادرم در ميان گذاشتم. بلافاصله با همسر خواهرم تماس گرفتند و ماجراي خواب مرا براي او تعريف کردند. علي آقا که در اين حادثه مجروح و در بيمارستان بستري بود گفت؛ همسرم سال‌ها پيش، نامه‌اي به امام(ره) نوشته و جواب دريافت نموده و وصيت کرده بود که دست‌خط حضرت امام(ره) را به منظور شفاعت به همراهشان دفن کنند. به اين طريق از جريان نامه و وصيت ايشان باخبر شديم، و موضوع را با يکي از روحانيون معزز در ميان گذاشتيم و گفت، چون وصيت کرده، بايد نامه همراه ميت دفن شود. دست‌خط نامه مبارك امام خميني(ره) را پيدا کرده و با ايجاد شکافي کوچک، آن را در قبر مرحومه مهين محمدي قرار داديم. پس از مدتي آن مرحومه به خواب من آمد وگفت: «من که بايد مي‌رفتم! الان از هفت مرحله به راحتي گذشتم.» 

(مجله معارف)

شیطان در نقش استاد عرفان

خاطره ای از عالم رباني آیت‌الله سید موسی زرآبادی(ره)

زمانی که در قزوین امام جماعت بودم، به سیر و سلوک عرفانی می‌پرداختم. در این مسیر تا آنجا پیش رفتم که پرده‌ها از جلوی چشم من برداشته شد و دیگر دیوار، حائل برای من نبود؛ و به‌راحتی از داخل خانه، رهگذران را در کوچه و خیابان می‌دیدم!!
روزی در کنار سجاده نشسته بودم که صدایی از سقف آمد و می‌گفت: "حالا که به این مقام رسیدی اگر بخواهی به مقام‌های بالاتر برسی فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است." (یعنی نماز، روزه، خمس و.... را باید ترک کنی!!) من گفتم: "اما من با استدلالات قطعی شرعی به این احکام رسیده‌ام و باید واجبات را تا زنده‌ام به‌جا آورم و هرگز حاضر نیستم آنها را ترک کنم. "آن صدا گفت: "پس کراماتی که به تو دادیم، پس می‌گیریم"!! گفتم: "به جهنم!"
تا این جمله را گفتم، تمام آن حال به‌ظاهر عرفانی از من گرفته شد! ولی آنچه بیشتر مرا عذاب می‌داد این بود که فهمیدم شیطان در حقیقت با این سیر و سلوک مرا بازیچه خودش قرار داده است!
بعد از یک هفته ناراحتی و غم زیاد، تصمیم گرفتم به رسول اکرم حضرت محمد(ص) متوسل شوم. توسلم نتیجه داد و غم و اندوه از من رفت. بعد از آن تلاش فوق‌العاده‌ای در انجام واجبات و مستحبات به‌کار بستم و از فضل پروردگار به چیزهایی رسیدم که حالات قبلی پیش آن ناچیز بود.

 ( منبع: مجله معارف)

علامه طباطبایی و هانری کربن

ديدارهاي علامه طباطبايي و پروفسور كربن

 

پروفسور هانري كربن استاد فلسفة دانشگاه سوربن فرانسه و از برجسته‌ترين مفسران غربي حكمت معنوي و فلسفه اسلامي، چهارم آوريل 1903‌م در پاريس به دنيا آمد. وي سال 1925م در دانشگاه سوربن فرانسه ليسانس گرفت، يك سال بعد گواهينامه عالي فلسفه و در سال 1928م ديپلم تتبعات عالي دانشگاه پاريس و در سال 1929م ديپلم "مدرسة السنه شرقي" پاريس را اخذ نمود و در همين ايام با زبان‌هاي عربي، فارسي و پهلوي آشنا شد. كربن بعدها نزد لويي ماسينيون - اسلام‌شناس اروپايي - رفت و او نسخه‌اي از حكمة‌الاشراق سهروردي را به كربن داد كه اين عمل تأثير روحي فراواني بر وي گذاشت و او را راهي شرق كرد. اولين مقالة كربن در نشرية بررسي‌هاي فلسفي در بارة يكي از آثار سهروردي چاپ شد و نخستين اثر مستقل وي به زبان فرانسه راجع به سهروردي در سال 1939م تحت عنوان "سهروردي مؤسس حكمت اشراق" منتشر شد.
كربن مدت‌ها عهده‌دار رياست انستيتو فرانسه و ايران بود، . . . .

سپس پروفسور كربن چون آوازة عرفان و فلسفة مفسر كبير قرآن، علامه طباطبايي را شنيد، شيفتة عظمت علمي و كمالات معنوي اين سيد وارسته گرديد. وي كه به منظور شناخت تشيع سالي چند ماه از پاريس به ايران مي‌آمد و به پژوهش و تحقيق در مورد شيعه‌شناسي مي‌پرداخت، به وسيله برخي اساتيد دانشگاه از محضر علامه طباطبايي تقاضا نمود در اين باره به وي كمك كند. علامه طباطبايي نيز كه از فعاليت‌هاي علمي و برخي فضايل انساني اين محقق با خبر بود، درخواست وي را اجابت نمود.

باغ تأمل
يكي از پژوهشگران معاصر كه در جلسه گفتگوي علامه طباطبايي و هانري كربن حضور داشته، گفته است: "در محفلي كه "حلقه اصحاب تأويل" نام داشت ديدار منظم اين دو شخصيت صورت مي‌گرفت. علي‌رغم وجود مشكل ارتباط و صافي ترجمه، جريان ميان دو بزرگوار به خوبي مي‌گذشت. هر دو بر يك طول موج بودند و در بارة سرنوشت فلسفه در ايران هم عقيده بودند.
  . . . . 

 لطفا بقیه را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید

ادامه نوشته

امام علی در سخن امام خمینی

پرتوی از جمال علی (علیه السلام) دربیان امام خمینی(ره)

روز میلاد امام العارفین و امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) را به همه شیعیان و نیز همه انسانهای عاشق خوبی و پاکی و عدالت و حقیقت تبریک می گویم . نوشته زیررا که با استفاده از سایت حوزه وصحیفه نورتهیه شده به خدمت شما عزیزان تقدیم می کنم:

 ملائکه بالشان را زیر پای امیرالمؤمنین (علیه السلام) پهن می کنند؛ . . . البته ملائکه برای حضرتش خضوع می کنند، و همه برای او خضوع و خشوع می کنند؛ حتی دشمن در برابر عظمتش تعظیم می کند. . .

لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

مهر خوبان

شعری از عارف و فیلسوف و مفسر عالیقدر


مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی


مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد
رخ شــــطرنج نبرد 
آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت
از ســمک 
تا به سمایش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه
ذره ای  بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد


*****


من خسی بی ســر و پایم که به سیل  افــــتادم
او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ 
مگر دســت کــه بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود
و کــف میــــنوی تو بود
که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد


*****


خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام
با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه
یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی
غــــم روی تو مرا دید و دلم یــغما
بــرد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت ســر انداخت مرا تنــها برد



یک خاطره

 يک توصيه آیت الله آقا مجتبي تهراني

تقي دژاکام در وبلاگ «آب و آتش» به نقل خاطره‌اي عبرت آموز از آيت‌ا... آقا مجتبي تهراني پرداخته است. وي در اين خاطره نوشته است:

خيلي سال پيش، ناگهان متوجه شدم که رفتارهاي من عوض شده است. خيلي بد رفتار شده بودم، خيلي گناهاني که پيش‌تر از آن‌ها دوري مي‌کردم مرتکب مي‌شدم - هم زباني و هم غير زباني - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ يکي دو ماه پيش، بسيار فاصله گرفته ام. فکر مي‌کنم آن روزها حاج آقا مجتبي جلسه نداشت؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز مي‌خواند. بعد از نماز به ايشان ماجرا را گفتم. حاج آقا پرسيد: شغلت را عوض کرده‌اي؟ گفتم: نه. ديگر سؤال دوم را نپرسيد. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده‌اي. برو رعايت کن، حل مي‌شود. ناگهان يادم آمد کلاس‌هاي کانون زبان که هميشه ساعت يک بعد از ظهر تشکيل مي‌شود، به علت تغيير ساعت رسمي کشور در دو نيمسال اول و دوم، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتي به روزنامه مي‌رسم، با دو سه ساعتي تأخير مي‌خوانم. همان طور که مسير بازار تا روزنامه را رکاب مي‌زدم، به اين فکر مي‌کردم که چگونه حاجي مثل يک طبيب، اول يک سؤال کرد و بعد بدون اين‌که سؤال ديگري بکند، درد را تشخيص داد و نسخه را پيچيد. ( نقل از هفته نامه پرتو سخن - ۱۳/۱۱/۸۹ )

عشق گوهر شادي

عشق گوهر شادي

اول- آورده اند كه گوهر شاد خاتون، همسر شاهرخ، زني مومن و پارسا بود. مي خواست در كنار حرم امام رضا عليه السلام مسجدي بنا كند. چون نیتش عمل صالح بود، به همه كارگران و معماران اعلام كرد دستمزد شما را دو برابر مي دهم، ولي به شرطی كه فقط با وضو كار كنيد، ودر حال كار باهم مجادله وبدزباني نكنيد، وبااحترام رفتار كنيد. واخلاق اسلامي و ياد خدا رارعايت كنيد.

دوم- گفته اند او به كساني كه به وسيله حيوانات مصالح وبار به محل مسجد مي آوردند، علاوه بر دستور قبلي گفت سر راه حيوانات آب وعلوفه قرار دهيد واين زبان بسته ها رانزنيد، و بگذاريد هرجا كه تشنه و گرسنه بودند آب وعلف بخورند. به آنها بار سنگين نزنيد و آنها را اذيت نكنيد. اما من مزد شما را دوبرابر مي دهم.

سوم- روايت كرده اند كه گوهر شاد روزي طبق معمول براي سركشي كارها به محل مسجد رفت. دراثر باد مقنعه و حجاب او كمي كناررفت وكارگر جواني چهره اورا ديد. جوان بيچاره دل از كف داد و عشق گوهر شاد صبر و طاقت  ازاو ربود تا آنجا كه مريض شد،و بيماري او را به مرگ نزديك كرد.
مادرش كه دید فرزندش ازدست می رود، تصميم گرفت به هر قیمتی شده جريان را به گوش ملكه برساند. او موضوع را به گوهر شاد گفت و منتظر عكس العمل گوهر شاد بود.
ملكه با خوشرويي به مادرگفت به پسرت بگو من براي ازدواج با تو آماده ام ولي قبل از آن بايد دو كار صورت بگيرد، يكي اينكه مهر من چهل روز اعتكاف توست در اين مسجد تازه ساز. اگر قبول داري به مسجد برو و چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاي آور. و شرط ديگر اين است كه بعد از آماده شدن تو، من بايد از شوهرم طلاق بگيرم.   

 جوان عاشق وقتي پيغام گوهر شاد را شنيد ازاين مژده شادشد و گفت چهل روز كه چيزي نيست اگر چهل سال هم بگويي حاضرم. او رفت و مشغول نماز درمسجد شد،به اميد اينكه پاداش نمازهايش ازدواج و وصال گوهر شاد باشد.
 روز چهلم گوهر شاد قاصدي فرستاد تا از حال جوان خبر بگيرد. قاصد  به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مي شود و ملكه منتظر است تا اگر تو آماده هستي او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق كه ابتدا با عشق گوهر شاد به نماز پرداخت، حالا پس از چهل روزحلاوت نماز راچشیده بود، جواب داد: به گوهر شاد خانم بگو اولا از تو ممنونم، ودوم اينكه من ديگر نيازي به ازدواج با تو ندارم.
قاصد گفت منظورت چيست؟ مگر تو عاشق اونبودي؟ جوان گفت آنوقت كه عشق گوهر شاد مرا بيمار وبي تاب كرد، با معشوق حقيقي آشنا نشده بودم. ولي اكنون دلم به عشق خدا مي طپد و جز او معشوقي نمي خواهم. من با خدا مانوس شدم و فقط با اوآرام مي گيرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم كه مرا با خداوند آشنا كرد.او باعت شد تا معشوق حقيقي را پيدا كنم . . .

علامه حسن زاده و امام خامنه ای

رهبر عظيم الشأنتان را دوست بداريد؛ او دلداری است كه دنيا شكارش نكرده

 حضرت علامه حسن زاده آملی از علمای برجسته وسرشناس حوزه علمیه قم که به جهت مراتب ویژه علمی و عرفانی از استوانه‌های حوزه‌های علمیه به شمار می روند، در انتهای یکی از جلسات سخنرانی خود، عبارات مهمی را در شأن رهبر معظم انقلاب بیان فرموده‌اند:
رهبر عظيم‌الشأن‌تان را دوست بداريد. عالمی، عادلی،‌رهبری، مؤمني، ‌موحدي،‌سيّاسي، دلداري، رهبري، انسان رباني، پاك،‌منزه، كه دنيا شكارش نكرده من جايي [سراغ] ندارم که عرض کنم.

همان که عرض کردم:
نه شكوفه‌اي، نه برگي، نه ثمر، نه سايه دارم / همه حيرتم كه دهقان به چه كار كشت ما را

قدر اين نعمت عظمی را كه خدا به شما عطا فرمود، قدر اين رهبرِ وليّ وهمان عبارات كه سرور عزيزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛ رهبري، وليی، الهي.

الآن اين انسجام ما، تكليف شرعي ماست. مبادا عزيزان! آقايان مبادا! (اين "مبادا" را توجه داشته باشيد)

مبادا آقايان! اول انقلاب يادتان هست چند فرقه برخاستند كه مي‌خواستند كشور را تجزيه كنند؟ حواستان جمع باشد، مبادا اين وحدت ما را! مبادا اين جمعيت ما را! مبادا اين كشور علوي را! مبادا اين نعمت ولايت را! از دست شما بگيرند.

خدايا به حق پيغمبر و آل پيغمبر سايه اين بزرگ‌مرد، اين رهبر اصيل اسلامي، حضرت آيت‌الله معظم خامنه‌اي عزيز را مستدام بدار.

و الهي آمين، الهي آمين، الهي آمين. بعدد كلماتت آمين.

تقدیم نامه علامه حسن زاده آملی به مقام معظم رهبری که در ابتدای کتاب " انسان و عرفان "

همچنین حضرت علامه حسن زاده آملی در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب "انسان و عرفان" خود را به ایشان تقدیم کرده‌اند، این متن ادبی و محبت آمیز به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الم تلک آیات الکتاب الحکیم هدی و رحمه للمحسنین

با سلام و دعای خالصانه، و ارائه ارادات بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظم،جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- ، این اثر نمونه دوران را اعنی،رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالاسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران ، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلدطیب و خطه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران ، به پیشگاه مبارک آن ولی به حق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم می دارم، و عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.

یارب دعای خسته دلان مستجاب کن.
20/3/1377 حسن حسن زاده آملی

راه بندگی

باتوجه به علاقه و استقبال دوستان نسبت دستورالعمل قبلی از حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله ) یکی دیگر از دستور العملهای آن بزرگوار را تقدیم عزیزان می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن علی أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:

1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ و ناشناسها همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.

بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419 

بهجت بنده خدابود

انا لله و انا الیه راجعون

روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان حضرت آية الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » به ملکوت اعلی پیوست ، این مصیبت عظمی را به ولی الله الاعظم  « عجل الله تعالی فرجه الشریف »، ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه ای ، و عموم شیعیان تسلیت عرض می کنم .

 

به عنوان تبرک یکی از دستورالعملهای آن بزرگوار را تقدیم دوستدارانش می کنم

الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العلماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.

جابربن عبدالله و مقام صبر

پسندم آنچه را جانان پسندد

جابر ابن عبدالله انصاري يکي از سابقين در اسلام است که از روزهاي نخست با پيامبر(ص) بيعت نمود و در اغلب جنگها در رکاب آن حضرت بود .او علاوه بر ميدان جنگ و جهاد در ميدان علم و معارف الهي نيز چهره ممتازي به شمار مي رود، وازعلوم ومعارف خاندان رسالت بهره هاي زيادي اندوخته ، و در نقل آثار و احاديث پيامبر (ص) و امامان شيعه شهرت فراواني دارد.
افتخار و سعادت ديگر جابر اين است که به سبب عمر طولاني توفيق معاشرت و استفاده از محضر هفت تن از چهارده معصوم (عليهم السلام) را داشته است . با اين مقدمه توجه شما دوستان عزيز را به جريان ملاقات او با حضرت امام باقر (عليه السلام) جلب مي کنم :
روي أن جابر بن عبد الله الأنصاري رضي الله عنه ابتلي في آخره بضعف الهرم و العجز فزاره محمد بن علي الباقر (ع) فسأله عن حاله
فقال أنا في حالة أحب فيها الشيخوخة على الشباب و المرض على الصحة و الموت على الحياة
فقال (ع) أما أنا يا جابر فإن جعلني الله شيخا أحب الشيخوخة و إن جعلني شابا أحب الشيبوبة و إن أمرضني أحب المرض و إن شفاني أحب الشفاء و الصحة و إن أماتني أحب الموت و إن أبقاني أحب البقاء
فلما سمع جابر هذا الكلام منه قبل وجهه و قال صدق رسول الله (ص) فإنه قال ستدرك لي ولدا اسمه اسمي يبقر العلم بقرا كما يبقر الثور الأرض فلذلك سمي باقر علم الأولين و الآخرين أي شاقه        (از کتاب مسكن الفئواد – نوشته شهيد ثاني - ص87)

                           
                            ****************************
ترجمه: جابر در آخر عمر به ضعف و پيري مبتلا شد ، امام باقر (عليه السلام ) به ديدار او رفت و از حال او پرسيد. جابر گفت حالي دارم که در اين حال پيري را بر جواني ، و بيماري را بر تندرستي ،ومردن را به زيستن ترجيح مي دهم.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود : اما من اگر خدا مرا پير گرداند ، حال پيري را دوست ميدارم ،واگر جوان سازد جواني را. اگر بيمار سازد بيماري را و اگرشفا دهد شفا و سلامتي را دوست دارم ، اگر بميراند مردن را دوست ميدارم و اگر زنده بدارد زندگي را.
جابر چون اين سخنان را شنيد صورت آن حضرت را بوسيد و عرض کرد رسول خدا(ص) راست فرمود . او به من فرمود : يکي از فرزندان مرا خواهي ديد که نام او نام من است ، و مشکلات علم را خواهد شکافت چنان شکافتني که زمين را شخم مي زنند . واز اين جهت به او لقب باقر علم اولين و آخرين خواهند داد.                                     ***************
بعضي بزرگان فرموده اند از اين گفتار امام برمي آيد که جابر در مقام صبر بوده ولي سخن امام باقر (ع) مربوط به مقام رضاست.

                يکي درد و يکي درمان پسندد                  يکي وصل و يکي هجران پسندد
               من از درمان و دردو وصل و هجران               پسندم آنچه را جانان پسندد

آري دوستان عزيز مي بينيم که حتي جابر ابن عبدالله نيز پس از يک عمر استفاده از آموزش ها و راهنمايي معصومين به قله نهايي تکامل نمي رسد و از «استاد خاص» که خداي متعال براي انسانها تعيين فرموده بي نياز نمي شود . پس وضع ما چگونه خواهد بود ؟ !!

دو کلمه با دو رهبر

دو کلمه با دو رهبر

 

اول =  تهران16/خرداد/68 - وقتي  كه از تشييع پيكر امام راحل بر مي گشتيم :

 

ساقي عشق

رفتم من و ماند بر زمين پيكر تو
شد خاك بهشت شهدابسترتو
من مي روم از كوي تو اما دل من
چون كاسه خون فتاده  اندر برتو

دوري تو بر باد دهد عمرمرا
ايكاش بميرم كه بمانم  برتو
من مست تو بودم همه اي ساقي عشق
ديگر نرسد به كام من ساغر تو

ايكاش مرا همره خود مي بردي
مي سوخت همه هستي من آذر تو
در غيبتت اي ماه ، دلم تاريك است
سرداست و سيه زمانه بي اختر تو

اي مرغ بهشتي زچه صياد زمان
بشكست به سنگ كينه بال و پرتو
اي روح خدا زجاي خيز و بنگر
گريان زعزاي تواست هرياورتو

گويي كه نداشت آسمان تاب غمت
باريد سرشك حسرتش بر سرتو


 

          دوم = 12 آبان 71  - پس از ديداري كه با رهبرعزيزداشتيم :


         چشمه كوثر

از افق سرزد رخ جانانه تو يا علي
پرشد از فيض رضا پيمانه تو ياعلي
اي گل زهراكه داري عطربستان حسين
بوي مهدي مي دهد كاشانه تو يا علي

ازكلامت مي رسدصوت خميني برجهان
چون شود گويا لب مستانه تو يا علي
ديدن رويت صفاي تازه مي بخشدبه جان
قلب هر عاشق بود پروانه تو ياعلي

بي نصيب از عقل باشدآنكه شيداي تونيست
عاقل است آن كس كه شد ديوانه تو ياعلي
مست صهباي ولايت بي نياز از عالم است 
چشمه كوثر بود خمخانه تو يا علي

ساقي ميخانه رفت و ميگساران در نوا
چشم ما بر ساغر جانانه تو يا علي
                                           (عارف)

حسرت ديدار

در حسرت ديدار

دلم هوايي شده بود . ميل كعبه داشت ، راهم نمي دادند . كه تو در برون چه كردي؟؟؟ . . . .

 به جملاتي از الهي نامه برخوردم خيلي بيشتر از ظرفيت من بود ، به شما تقديم مي كنم :

منتخب از الهي نامه استاد حسن زاده آملي:

الهى! خانه كجا و صاحب خانه كجا؟
 طائف آن كجا و عارف اين كجا؟

آن سفر جسمانى است و اين روحانى؛
 آن براى دولتمند است و اين براى درويش؛

 آن اهل و عيال را وداع كند و اين ماسوا را؛
 آن ترك مال كند و اين ترك جان؛

 سفر آن در ماه مخصوص است و اين راه همه ماه؛
 و آن را يك بار است و اين را همه عمر؛
 آن سفر آفاق كند و اين سفر انفس، راه آن را پايان است و اين را نهايت نبود؛
 آن مى ‏رود كه
برگردد و اين مى رود كه از او نام و نشانى نباشد؛

 آن فرش پيمايد و اين عرش؛
 آن مُحرم مى ‏شود و اين مَحرم؛
 آن لباس احرام مى‏پوشد و اين از خود عارى مى شود؛
آن لبيك مى گويد و اين لبيك مى شنود؛

آن تا به مسجد الحرام رسد و اين از مسجد الاقصى بگذرد؛
 آن استلام حجر كند و اين اشتقاق قمر؛
آن را كوه صفاست و اين را روح صفا؛
 سعى آن چند مرّه بين صفا و مروه است و سعى اين، يك مرّه در كشور هستى؛

 آن هروله مى كند و اين پرواز؛
 آن مقام ابراهيم طلب كند و اين مقام ابراهيم؛
 آن آب زمزم نوشد او اين آب حيات؛
 آن عرفات بيند و اين عرصات؛

 آن را يك روز وقوف است و اين را همه روز؛
 آن از عرفات به مشعر كوچ كند و اين از دنيا به محشر؛
 آن رمى جمرات كند و اين رجم
همزات؛
آن حلق رأس كند و اين ترك سر؛

آن را «لافسوق و لاجدال فى الحج» است و اين را « فى العُمر»؛
 آن بهشت طلبد و اين بهشت آفرين؛
 لاجرم آن حاجى شود و اين ناجى؛
 خنك آن حاجى كه ناجى است؛

 الهى توانگران را به ديدن خانه خوانده اى و درويشان را به ديدار خداوندِخانه؛
 آنان سنگ و گل دارند و اينان جان ودل؛
 آنان سرگرم درصورتندو اينان ‏محو در معنا؛
 خوشا آن توانگرى كه درويش است.

الهى! تن به سوى كعبه داشتن چه سودى دهد آن را كه دل به سوى خداوند كعبه ندارد؟

شهید محراب - گناهان کبیره

شهيد محراب - گناهان کبيره
 

20 آذر 1360 حضرت آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب نماينده امام و امام جمعه شيراز توسط منافقين در نماز جمعه به شهادت رسيد 

او از يارن مخلص وهمدل و همرا ه امام خميني ( ره ) بود و شهادتش براي امام بسيار تلخ و غم افزا بود. و در مدت عمر پر بركت خود هم در پرورش شاگردان شايسته وهم در نشر و ترويج تعاليم مقدس اسلام بسيار موفق بود . در سال هاي اول انقلاب به خصوص پس از شهادتش ، بيشتر افراد اهل مطالعه و علاقمند به اسلام با كتاب ها و نوشته هايش انس خاصي داشتند . بيانات شيوا و رسا و دل پاك و نيت خالصش اين جاذبه را مضاعف مي كرد . حدود به چهل عنوان كتاب ازآن بزگوار به چاپ رسيده . و در ميان كتابهايش‌ " گناهان كبيره " از همه بيشتر مورد توجه و مطالعه قرار گرفت . روح مطهرش شاد و با اجداد معصومش محشور باد                             براي شادي روحش صلوات و فاتحه 

 كتابهاي شهيد:
    1- ايمان   2- بندگي راز آفرينش ( شرح خطبه فدكيه )  3 -  گناهان كبيره ( 2 جلد )  4- توحيد 5- آدابي از قرآن ( تفسير سوره حجرات )  6- اخلاق اسلامي  7- نبوت  8- راز گويي و قرآن ( تفسير سوره مجادله )  9- مظالم  10- معاد  11- حقايقي از قرآن ( تفسير سوره قمر )  12- نفس مطمئنه  13 – عدل 14- قيامت و قرآن ( تفسير سوره طور )   15- شرح خطبه شعبانيه  16-  امامت  17- قلب قرآن ( تفسير سوره يس )  18- صلواة الخاشعين  19- فاطمه زهرا (سلام الله عليها ) 20- معراج ( تفسير سوره النجم )  21- استعاذه  22- سيد الشهداء (عليه السلام )  23- معارفي از قرآن ( تفسير سوره حديد )  24- 82 پرسش 25- زينب كبري (سلام الله عليها )  26- سراي ديگر ( تفسير سوره واقعه )  27- داستانهاي شگفت  28- مهدي موعود  29- بهشت جاويدان ( تفسير سوره الرحمن )  30- فاتحة الكتاب  31- قيام حسيني  32- قلب سليم ( 2 جلد )    33- خطبه هاي جمعه

كتاب گناهان كبيره

گناه كبيره چيست ؟
 
1- هر گناهي كه در قرآن و حديث به كبيره آن تصريح شده باشد
 
2- هر معصيتي كه در قرآن يا سنت معنبر صريحا براي ارتكاب آن وعده آتش رسيده باشد
 
3- گناهي كه در قران و سنت معتبر از گناه كبيره مسلم بزرگتر شمرده شود ( مثلا = فتنه از قتل بزرگتر است )
 4- گناهي كه دين داران آن را بزرگ مي دانند 

 از آنجا كه دانستن گناهان كبيره بر هر مسلماني واجب است تا از آنها پرهيز كند ، گناهاني كه كبيره بودنش مسلم است و در اين كتاب مشروحا بيان شده است  فهرست وار ذكر مي گردد

گناهان كبيره: 
1-    
شرك و رياء  2- ياس از رحمت خداوند 3- بدگماني به خدا 4- نترسيدن از قهر خداوند 5- آدم كشي 6- عقوق والدين 7-قطع رحم  8- خوردن مال يتيم 9- ربا خواري 10- زنا 11-لواط  12- قذف 13- شراب خواري 14- قمار 15- سرگرمي به لهويات و.. 16- غناء 17- دروغ 18- سوگند دروغ 19- شهادت دروغ 20- گواهي ندادن  21- پيمان شكني 22- خيانت به امانت 23- دزدي  24- كم فروشي 25- حرام خواري 26- حبس حقوق 27- فرار از جهاد 28- تعرب بعد از هجرت 29- كمك به ستمگران 30- كمك نكردن به ستمديدگان 31- سحر و جادو 32- اسراف  33- تكبر ورزيدن 34- جنگ با مسلمانان 35- خوردن مردار و گوشت خوك 36- ترك عمدي نماز  37- ندادن زكات  38- سبك شمردن حج  39- ترك يكي از واجبات  40- اصراربرگناه و كوچك شمردن گناه  41- ستم كردن به ورثه در وصيت  42- غيبت  43- نمامي  44- استهزاء مومن  45- سب و طعن مومن 46- خواركردن مومن 47- رسوا كردن مومن  48- هجو مومن با شعر و نثر 49- اذيت مومن  50- همسايه آزاري  51- مكر و نيرنگ  52- دورويي  53- احتكار  54- حسد  55- دشمني با مومن  56- مساحقه  57- قيادت و دياثت  58- استمناء  59- بدعت  60- حكم ناحق  61- جنگ در ماه حرام  62- بازداشتن از راه خدا  63- كفران نعمت  64- فتنه انگيزي 65- فروختن اسلحه به كفار  66-بهتان و سوء ظن  67- هتك قرآن  68- هتك كعبه  69- هتك مساجد  70- هتك مشاهد مشرفه و تربت امام حسين ( ع )

گناهاني كه احتمالا كبيره است:
دانستن ساير محرمات كه ممكن است مورد ابتلاء مومن واقع شود ، ضروري وواجب است كه آنها را دررساله هاي توضيح المسائل بيان كرده اند.  
( شهيد دستغيب در اين مورد هم 22عنوان را بيان كرده اند كه براي اختصار ذكرنكردم )  خداوندا توفيق شناخت گناهان و دوري از آنها را به ما عطا بفرما              ۱۹-۹-۸۴

حضرت عبد العظیم علیه السلام

حضرت عبد العظیم علیه السلام

حضرت عبدالعضيم حسني از مفاخر خاندان نبوت و اهل بيت عصمت (عليهم السلام ) مي باشند .

 عبد العظيم ابن عبدالله ابن الحسن ابن زيد ابن حسن مجتبي ( عليه السلام )هم زمان با امام دهم مي زيسته  آن بزرگوار مورد اعتماد و وثوق حضرت امام هادي (عليه السلام ) و نمونه والاي پرهيزكاري و تقوا بود . وفات ايشان در 15 ماه شوال و قبر مطهرشان در شهر ري زيارتگاه اهل دل و پيروان ائمه هدي است.

مهرخوبان دل و دين او را ربوده بود و همه عمر بابركت خود را در خدمت امام زمان خو د بود. با همه سرمايه علمي و ايماني خود باز هم روزي در خدمت امام دهم ( عليه السلام ) اعتقادات وباورهاي ديني خود را عرضه  كرد  و از امام عليه السلام درخواست كرد اگر اشكالي در عقيده او هست راهنمايي فرمايد
در مورد شناخت خداوند ، نبوت حضرت رسول (ص ) ، امامت علي ( ع) و فرزندانش ، و اينكه ولايت و دوستي و پيروي آنان را بر خود واجب مي داند و دوستي با دوستان و دشمني با دشمنان واجب است ، و اينكه معراج  حق است و سئوال در قبر ، و بهشت و دوزخ خق است ، صراط و ميزان و قيامت حق است و نيز پس از ولايت اهلبيت ، نماز واجب است و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر واجب مي باشد

و امام عليه السلام اعتقادات او را تاييد فرمودو بر او آفرين گفت و فرمود :‌اي اباالقاسم به خدا سوگند اين همان دين خداست كه آن را براي بندگانش پسنديده و خواسته  است . پس همين عقيده را حفظ كن خداوند در دنيا و آخرت تو را با قول و عقيده ثابت استوار بدارد .
مردي از ري به خدمت امام هادي (عليه السلام ) رفت  حضرت پرسيد كجا بودي ؟ عرض كرد به زيارت امام حسين (ع) رفته بودم . حضرت فرمود :اگر قبر عبدالعظيم را زيارت مي كردي كه نزديك شماست ، مثل كسي بودي كه زيارت امام حسين كرده باشد .

بياييد براي هم دعا كنيم كه عقيده و عمل ما هم مورد پسند امام زمان ما باشد - 
لينك به سايت آستان حضرت عبدالعظيم (ع)
اگر به زيارت اين آقاي بزرگوار رفتيد التماس دعا                يا علي مدد

مهر خوبان

مهر خوبان دل و دين از همه بي‌پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد
تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون گشت
از سمك تا به سمايش كشش ليلا برد
من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه
ذره‌اي بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بي سر و پايم كه به سيل افتادم
او كه مي‌رفت مرا هم به دل دريا برد
جام صهبا  زكجا بود  مگر  دست كه بود
كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد
خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود
كه به يك جلوه ز من نام و نشان يكجا برد
خودت آموختي‌ام مهر و خودت سوختي‌ام
با برافروخته رويي كه قرار از ما برد
همه دل باخته بوديم و هراسان كه غمت
 همه را پشت سر انداخت مرا تنها برد

ازعارف بزرگ  علامه طباطبايي رحمة الله عليه

۲۹/۸/۸۴

او از فرشته بر تر بود

او از فرشته بر تر بود

سال 1281 شمسي در تبريز به دنيا آمد و او را محمد حسين ناميدند
از طرف پدر اولاد امام حسن مجتبي (عليه اسلام ) و از مادر اولاد امام حسين عليه السلام  بود . در 5 سالگي مادر و در 9 سالگي پدرش را از دست داد.

سيد محمد حسين طباطبايي در تبريزبه تحصيل پرداخت وپس از فراگرفتن قرآن و ادبيات فارسي به حوزه علميه رفت و تحصيل علوم ديني را آغاز كرد . در دوره نوجواني به همراه برادرش براي ادامه تحصيل به حوزه نجف هجرت نمود  و پس از ده سال به علت مشكلات معيشت ناچار به تبريز بازگشت . و تا ده سال در اين شهر به كار كشاورزي پرداخت و در سال 1325 شمسي به حوزه علميه قم مهاجرت نمود . در قم به همراه خانواده زندگي بسيار ساده اي را در دو اتاق اجاره اي كه با پرده اي جدا شده بودند ادامه داد.

در مدت تحصيل زير نظر استادان ارزشمند و مبرز مدارج كمال را طي نمود ودر فلسفه - فقه - حديث- تفسير - عرفان و سيرو سلوك - در صرف و نحو - معاني و بيان - اصول و كلام - اخلاق  - رياضي ( حساب ، هندسه ، جبر ) - ستاره شناسي - به مقامات عالي استادي رسيد و به حق شايستگي عنوان علامه را داشت .
علامه طباطبايي  در خطاطي - نقاشي - طراحي- سرودن شعر- تير اندازي- سواركاري نيز تبحر داشت .

آن يگانه عزيز در سير و سلوك و مجاهدات نفساني از عارف كامل سيد علي آقا قاضي ( ره ) بهره برد . خودش در اين باره فرموده : پس از ورودم به نجف اشرف به بارگاه اميرالمومنين عليه السلام رو كرده و از ايشان استمداد كردم . در پي آن آقاي قاضي نزدم آمد و فرمود (شما به حضرت علي عليه السلام عرض حال كرديد و ايشان مرا فرستادند . از اين پس هفته اي دو جلسه خواهيم داشت )
در قم پس از بررسي نيازهاي جامعه اسلامي و وضعيت حوزه علميه  تدريس فلسفه و تفسير را پيش گرفت و شاگردان شايسته اي كه در دوران حاضر هريك شخصيت ارزشمندي براي اسلام هستند تربيت نمود .

برخي آثارو خدمات و ابتكارات علمي علامه :
1- به صحنه آوردن قرآن و درس تفسير قرآن به طور مستقل و شايسته .
2- تدريس فلسفه اسلامي به طور رسمي كه تا آن زمان مهجور و منزوي و راكد بود
3- با محتواي فلسفه اسلامي  پوچي و بي ارزشي فلسفه مادي را اثبات نمود
4- طرح مسائل و شبهه هاي فكري مورد نياز و ارئه پاسخ هاي عميق با استفاده از فلسفه و معارف اسلام
5- آسان كردن كتابهاي درسي فلسفي
6- بيان و روشن نمودن پيوند ناگسستني دين و فلسفه
7- تاليف بيش از سي كتاب ارزشمند و ماندگار كه يكي از آنها تفسير قيم و ابتكاري الميزان است و نيز كتاب هاي :  سنن النبي - خلاصه تعاليم اسلام - مصاحبه ها با پرفسور كربن فرانسوي - قرآن در اسلام - شيعه در اسلام  - بداية الحكمه - نهاية الحكمه - اصول فلسفه و روش رئاليسم - علي و فلسفه الهي - ولايت نامه - تعليقه بر اسفار ملاصدرا - تعليقه بر بحارالانوار - و  . . . .

علامه بزرگوار طباطبايي پس از عمري تلاش و مجاهدت در راه بندگي خدا و نشر اسلام عزيز در روز يكشنبه (18 محرم 1402 ) 24 آبان 1360 شمسي به محضرپروردگار و رفيق اعلي رحلت فرمود .  قبر او در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله عليها است و زيارتگاه اهل ولا.
از معنويت ، اخلاق ، و عرفان ايشان داستانها نقل شده و ارادت ايشان به اهلبيت عصمت زبانزد اهل دل است .
**** يك هفته مانده به رحلت ديگر جواب كسي را نمي داد . و سخن نمي گفت . فقط زير لب (لا اله الا الله ) را زمزمه مي كرد
**** در روزهاي آخر كسي از او پرسيد در چه مقامي هستيد؟ فرمود : مقام تكلم . پرسيد تكلم با چه كسي ؟   فرمود :با حق ****آخرين بار كه حالش بد شد و راهي بيمارستان شد به همسرش فرمود : من ديگر بر نمي گردم
****ارادت ايشان به اهلبيت زبانزد بود . مي فرمود :
باطن دنيا صلوات بر محمد و آل محمد  صلوات الله عليهم اجمعين  است .
**** هر سال در ايام فاطميه ده روز در خانه اش عزا مي گرفت.
**** ميفرمود :
همه امامان عليهم السلام لطف دارند اما لطف امام رضا عليه السلام  محسوس است .
**** مي فرمود :
من به حال اين مردم كه اينطور عاشقانه ضريح را مي بوسند غبطه مي خورم .
**** جايي فرموده بود : اي كاش بنده يك مرثيه خوان حضرت سيدالشهدا عليه السلام بودم .
**** در مجلس عزاي امام حسين عليه السلام مي رفت و مي فرمود :
ما براي سياهي لشگر بودن شركت مي كنيم .
**** ايشان اشعار زيبايي هم دارند ولي  يك شعراز ايشان نقل مي كنم و در صورت توفيق در فرصت ديگر شعري از آن عزيز درج مي كنم

مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد
رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت
از ســمک تا به سمایش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه
ذره ای بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد
من خسی بی ســر و پایم که به سیل افــــتادم
او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ مگر دســت کــه بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود و کــف میــــنوی تو بود
که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد
خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام
با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی
غــــم روی تو مرا دید و دلم یــغما بــرد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت ســر انداخت مرا تنــها برد

حال عاشقی

حال عاشقی

در نمازم خم ابروي تو در ياد آمد             حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد 

اويس قرني در بعضي از شب ها مي گفت : امشب شب ركوع است . و تمام شب را در يك ركوع به سر مي برد .

در شب ديگر مي فرمود : امشب شب سجود است . و شب را به يك سجود به صبح مي رسانيد.

كسي به او گفت : اي اويس چگونه طاقت داري كه شب ها به اين درازي را به يك حالت مي گدراني ؟

اويس گفت : كجا شب دراز است ؟  كاشكي از ازل تا ابد يك شب بود تا من به يك سجود آن را به آخر ببرم و در آن ناله هاي زار و گريه هاي بي شمار نمايم .